ظهور بانوی ما در ناک

۲۱ اوت ۱۸۷۹، ناک، ایرلند

مردمی که در سال ۱۸۷۹ در ناک، واقع در غرب ایرلند زندگی می‌کردند، نمی喫د توانسته باشند پیش‌بینی کنند چه پایان روز آن اوت خواهد بود. در طول روز عناصر طبیعی به نظر می‌رسید با یکدیگر جنگیده‌اند. روایت دارد که ناک توسط پاتریک مقدس مبارک شده و او پیشگویی کرده است یک روز این مکان مقدسی خواهد شد. اما مردم وقتی باران شدید بر روی روستای کوچکشان تپید، فکر آن را نداشتند. در عصر نزدیک به خانه‌ای از دخترانی روستا همراه با خدمتکار کشیش بود که ناگهان ایستاد چون گابله کلیسایی کوچکی دید. او باید چشم‌هایش را می‌مالیده تا باور کند چه چیزی دیده است. زیرا سه شکل بزرگ‌ترازحیوان انسان مانند، کمی دورترازگابله قرار داشتند. فریادی خودبخودانه‌اش در برابر آن نشان‌دهنده بود. "ای خدا," گفت, "آن‌ها حرکت می‌کنند." حرکتی نشانی از زندگیست. او موجودات زنده‌ای را که حضور دارند دید و این اهمیت عمل بعدی‌اش است. به خانهٔ مادرش، خانواده‌اش برگشت تا آنچه دیده بودند ببینند و رؤیایشان تأیید شود. خدمتکار کشیش که ماند، ناگهان چیزی یاد آورد. کمی پیشتر از آن جا گذشته بود وقتی برای رفتن نزد همسایگان خود می‌رفت. او چیزهایی را دید که تصور کرد تندیس‌ها هستند: به آنها توجه زیادی نداشت. اما اینها هیچ تندیسی نبودند-آن‌هایی که حرکت داشتند و حضور داشتند.

تصور کردن صحنه‌ای در خانهٔ بیرنز وقتی دختر جوان ناگهان برگشت، دشواری ندارد. او بی‌دم بود و هیجان زده. به آنها گفت چه اتفاقی افتاده است. مادرش گوش داد؛ برادرش شکاک بود. اما هنگامی که دختر دوباره بیرون رفت چنان سریعاً که وارد شده بود، برادر از مادر خواست تا دنبالش برود; چیزی اشتباهست؛ این را مطمئن بود زیرا با وجود اینکه ابتدا نسبت به خبر تردید داشت، در لحظه‌ای پس از آن پیاده شد. او وقتی رسید چنین متقاعد شد که پیام‌آور کسی شد که دیگران را آورد. زودی گروهی کوچک از مردم، چهاردهم نفر بودند، ایستادند یا زیر گابلهٔ کلیسا دچار شدند و به رؤیای ناک نظر می‌کردند. شب بسیار مرطوب بود. باران هنوز با خشم بر روی آن‌ها ریخته شده بود؛ باد آن را در لایه‌های رانده‌ای علیه گابلهٔ کلیسا فرستاده بود. به‌نظر می‌رسید عناصر طبیعی نورانی که از موضوع دیدگاهشان منتشر شد، محو و خاموش کنند. اما رؤیای ناک هیچ نشانه‌ای از نابودی نداشت. برابر با حمله باد، باران و طوفان مقاومت کرد. آن‌ها را در مقابل تماشاگران محافظت نمی喫د؛ یکی از آنان وضعیتش را توصیف کرده بود که کاملاً مرطوب شده است، اما گابلهٔ کلیسا و زمین زیر رؤیای ناک خشک بودند-خشک مانند اینکه هیچ قطره‌ای باران بر روی آنها ریخته نشده باشد.

صحنه ظهور بر روی گابل اصلی کلیسا

ظهور

ظاهراً، ظاهر می‌تواند از گزارش‌های شهودان مختلف بازسازی شود. شخصیت مرکزی که در موقعیت برجسته قرار دارد و کمی جلوتر از دیگران است و به نظر بلندتر نیز هست، با مریم مقدس شناسایی شد. " من چنان مشغول بیکران بودم," یک شاهد یادآور شده‌است, "که به سایرین توجه چندانی نکردم." اما آنها هم وجود داشتند؛ و دیده شدند. هنگامی که شهودان تماشا می‌کردند، در سمت چپ مریم مقدس دیدند و کسی را مشاهده کردند که بدون هیچ مشکلی او را یوسف قدیس شناسایی کردند؛ ولی واقعاً او در راست بود. در طرف چپش یک شخص پوشیده از لباس روحانی وجود داشت که با آن کمی مشکل بود. اما یکی از شهودان شخصیت را به عنوان جان ایوانجلیست شناسایی کرد. تنها راهی که می‌توانست این کار را انجام دهد، بر اساس اظهار خودش، مقایسه با مجسمه‌ای از او بود که قبلاً دیده‌بود. ولی تفاوتی وجود داشت؛ آنرا یادداشت کرده‌بود. شخص در ظاهر پوشیده از یک تاج است، نه نوع معمول بلکه نوع کوتاهی که مشخصهٔ کلیسای شرقی می‌باشد. همان کسی بود که فهلست کرد این جان قدیس است؛ دیگران مطمئن بودند که تنها او می‌تواند باشد.

از ظهور نوری اسرارآمیز به نظر می‌رسید که در نقاط مختلف مانند الماس‌ها تیز و از شخصیت‌های بیرون آمده بود تا تقریباً ارتفاع و عرض گابل را بپوشاند. اما این یک نور نرم، اگرچه روشن، و نقره‌ای بود. چنین نورهایی بود که بدون فشار توجه را جلب می‌کرد. آنقدر ساده بود که ممکن است به سادگی توسط کسانی که در خانه‌ها روستا قرار داشتند و روبروی گابل کلیسا نبودند، فراموش شود. اما اتفاقی رخ داد؛ یک کشاورز دورتر از صحنه، تقریباً نیم میل فاصله داشت، بیرون رفت تا زمین خود را ببیند. چیزی دید که توجهش را جلب کرد؛ آنچه دیده بود را توصیف می‌کرد به عنوان کره‌ای بزرگ نور طلایی. " من چنین نوری روشن و براق قبلاً ندیدم," به ما گفته‌است, " آن بالا از گابل و اطرافش ظاهر شد، و دایره‌مانند بود." بدین ترتیب شاهد پانزدهمی وارد حلقه شده‌بود. او می‌توانست به عنوان یک شاهد مستقل دربارهٔ آنچه گروه کوچکی که حالا با احساسات مختلف تماشا می‌کردند، گواهی دهد؛ هرکدام توسط جنبه‌ای متفاوت از ظاهر مشترکشان جذب شدند.

صحنه ظهور نزدیک

مذبح بزرگ‌اندامانه

چپ سنت جان و کمی پشت سر او یک مذبح بود، یک مذبح کامل بدون هیچ گونه تزئینات، و روی آن یک گوسفند پنج یا شش هفته‌ای ایستاده بود؛ پشت گوسفند و دورتر از او، بر بالای المذبح، یک صلیب بزرگ بدون هیچ تصویرهایی قرار داشت. به نظر می‌رسید که گوسفند در حال نگاه کردن به مریم مقدس است. اما یکی از شاهدان، یک کودک کوچک، دید که گوسفند توسط فرشتگان احاطه شده‌است که بال‌هایشان را حرکت داده‌اند، اگرچه او چهره آنها را نمی�دیده زیرا روی آن‌ها به طرفش نبود. به نظر می‌رسید که گوسفند نور تاباند؛ این شاهد اطرافش چیزی را دیدم که آنرا "تاج ستاره‌ای" توصیف کرد؛ جریانات روشنایی براقی از بدن‌اش بیرون زده بودند؛ کودک گفت که گوسفند به نظر می‌رسد "نور بازتابنده است".

بین این مذبح و مریم مقدس، فرشته‌برگزار سنت جان ایستاده بود؛ دست راستش بالا برده شده و در جهت مریم مقدس خمیده شد؛ کتابی را که کودک خطوط و حروف آنرا دید، در دست چپ‌اش نگه داشت؛ به نظر می‌رسید که او سخنرانی کرده و چیزی را بر روی جمعیت تأثیر گذاشته است.

همهٔ چیزها در ظاهر نشان‌دهنده این هستند که مریم مقدس شخصیت مرکزی است. به نظر می‌رسد که مرکز آن باشد. اما وضعیتی که آنها دیدند، شگفت‌انگیز بود. دست‌هایش تا ارتفاع کتف‌ها بالا برده شده بودند؛ دستان او درون و خمیده به طرف سینه‌اش قرار داشتند؛ چشم‌هایش به سوی آسمان نگاه کرده بودند. کودک کوچک چیزها را با این قدر دقیقتی مشاهده کرد که می‌توانست، به شیوه خودش، جزئیات قسمت‌های چهره اش را توصیف کند. او لباس سفید پوشیده بود، گردن بسته شده و تاجی طلایی بر سرش قرار داشت؛ یک تاج بلند که بخش بالای آن پر از صلیب‌هایی تیزابنده بود؛ زیر تاج، جایی که روی پیشانی‌اش می‌چسبیده بود، گلدانی وجود داشت. جو این صحنه آرامشی بود که با حرکت نرم سازگار نبود چون ظاهر به نظر می‌رسید جلو و عقب برمی‌گردند در برابر چشم‌هایشان. کافی بود تا نشان دهد که آن‌ها یک تصویر ثابت یا تابلو را تماشا نمی�دیده‌اند. ژست خودبه‌خودی زن هفتادوساله این بود که خودش را پیش پاهای مریم مقدس بیاندازد تا پاهایشان را بگیرد. اما حس لمسش راضی نشد. او به جای‌اش برگشت: "من ادامه دادم تسبیح روی دانه‌های من می‌خواندم و در آنجا، لذت زیادی از دیدن ویرجین مبارک احساس کردم. نمی‌توانستم هیچ چیز دیگری فکر کنم...". این است روایت واقعی آن شب یادگار ۲۱ آگوست ۱۸۷۹ که حدود پانزده یا بیشتر نفر شانس داشتند تا خودشان را در حضور مریم مقدس ناک قرار دهند.

مریم مقدس ناک

رمزی از ناک

پیکر مقدس ما در لا سالت سخن گفت؛ به کودکان دستور داد تا آرزوهای خود را آشکار سازند؛ و در لوردز پیام شفاهی‌ای داد؛ اما در ناک سخنی نگفت. این است اعتراض نهایی، آن که ذهن بسیاری از افراد را مشغول کرده‌است، و با سکوت مداوم، پازل ناک زنده می‌ماند. برای کسانی که توسط آن دستگیر شده‌اند، اهمیتی ندارد که قصد پیکر مقدس ما هرگز افزودن به آن روند بود که به کلیسای متعهد شد یا اینکه وقتی همه کلمات گرانبهایش با دقت جمع‌آوری شدند، خود را در دو کلمه بزرگ دعا و توبه حل می‌کنند که او همیشه در ظاهرش ذکر کرده‌است. واقعیت این است که پیکر مقدس ما در لا سالت سخن گفت و در لوردز پیام شفاهی‌ای داد؛ اما در ناک سخنی نگفت. کسانی که این مشکل را تکرار می‌کنند، و توسط سکوت بزرگوارانهٔ ناک سرکوب نشده‌اند، یک چیز بسیار ساده را فراموش کرده‌اند. زبان وسیله‌ای برای ارتباط است؛ از صداها تشکیل شده‌است که حامل معنای روحانی هستند؛ و کاملاً به جهان مادی فضا و زمان سازگار است. اما در این دنیا فضا و زمان نیز وقت‌هایی هست که زبانی ما ناکارآمد می‌شود؛ و سکوت تنها وسیلهٔ مناسبِ ارتباط برای ما باقی می‌ماند.

اتصال مرکزی زبان است؛ اما انواع مختلفی از اتصال وجود دارد؛ و این به ویژه در مورد پیام‌های دریافت‌شده از یک حوزه که فراتر از فضا و زمان است، صادق است. بین شاهدان ناک زن پیر هفتادوپنج ساله‌ای بود که با شادی ساده‌لوحانه تلاش کرد پاهای پیکر مقدس ما را بوسه بزند. او در این کوشش شکست خورد. اما آیا کاملاً ناامید شد؟ از ملکه آسمان یک اتصال دریافت کرد، خوشی که فقط به نگاه کردن به آن داشت. یادآور شاعر کاتولیک است که تنها برای تماشای وارد کلیسایی کنار جاده شده بود:

چیز نگفتن، روی تو نگریستن تا دل با زبان خودش بخواند.

زن فقیر ایرلندی، که جهان پنهان برای او همانند چیزهایی اطرافش واقعی بود، ممکن است می‌خواست دست پیکر مقدس خود را لمس کند. این حرکت طبیعی بود. اما اولین بار در تاریخ نبود که حس لمس از بین رفته‌است. روز بعد از قیامت، مسیح برخاسته با آرزو اینکه احساس حضور خودش را برای مادالنا به بالاترین سطح ببرد، فقط گفت: "منو نگاه کن." فرمانی است که توسط روح‌های بزرگ دیدار روحانی هرگز فراموش نشده‌است.

کلیسای اصلی ناک با گابل در پشت

پیغام‌ها از طریق نشانه‌ها

این ضروری است که بین پیامی کلامی، که با واژگان منتقل می‌شود، و یک پیام دیگر متمایز شود که ممکن است به طریق‌های مختلف انتقال یابد. همچنین باید در نظر گرفت که حتی زمانی‌که خود پیام‌ها کلامی هستند، تصور عامه از سخنرانی مادر ما کاملاً ناقص است. بسیاری از مردم خوب فکر می‌کنند که وقتی مریم مقدس صحبت کرد، همانطور که گزارش شده‌است در ظاهرات گوناگون، سخنان او مانند هر واژه‌ای دیگر باید بر گوش خارجی افتاده باشد. اما شگفت‌آورتر اینست که افراد نزدیک به مادر ما همچون رؤیای خاصش بودند قادر نبودند شنوند. آنچه حتی بیشتر شگفت‌انگیز است آنکه پیام‌های کلامی در لا سالت و لوردس با همان روش دریافت نشد که پیام‌های کلامی معمولی شنید می‌شوند. کم‌کم مردم به این نکته توجه نمی�برند اما حقیقت دارد. وقتی چوپانی لا سالت پرسیدند آیا صداهای صوت مادر ما بر گوشش تأثیر گذاشت، پاسخ داد که نمی‌توانست آن را بیان کند؛ ولی صدای مریم مانند ضربه‌ای بود که قلب او را می‌زد نه غشاء بینی‌اش. سوال مشابهی به سنت برنادته دربارهٔ اسرار دریافت شده از وی پرسیدند. اما بدون تردید گفت که دیگران قادر نبودند شنوند زیرا، همانطور که توضیح داد، این مثل صحبت کنیم الان نیست. " وقتی مریم مقدس من را با اسرارهایش واگذار کرد، او با من در اینجا (به قلبش اشاره می‌کرد) نه از طریق گوش سخن گفت." مجاز است نتیجه بگیریم حتی زمانی‌که مادر ما انتخاب کند که حرف بزند، به قلب خودی خطاب میکند؛ و باید در قلب شنود. زبان بر اساس تحلیل گذشته از علامت‌ها تشکیل شده‌است. اما در ناک ظاهر خودش علامتیست; سکوت همان‌طور سخن می‌گوید.

هنگامی‌که پیام بسیار بزرگتر از واژگان است، و اهمیت آن زیادتر برای محدود شدن به زبانی خاص مردم نیست، زبان کاتولیکیت در سکوت ظهور باقی مانده‌است. ظاهر خودش سخن می‌گوید؛ علامت‌گذاری ناک شگفت‌انگیز است، و یک ظاهر و علامت‌سازیست که هیچ هنرمند انسانی، حتی کمتر پانزدهم نفر از روستا نمی�برند بتواند آن‌ها را به وحدتی در طراحی واحد جمع کنند. هنر مریم است. او می‌خواهد ما در آپوکالیپس ناک، نتیجه دائمی آن مبارزه‌ای را ببینیم که بحران درون هر بحرانیست که در زمان رخ می‌دهد. بسیاری از مردم حتی نمی�برند این بحران چه چیزیست؛ و بخشی از تریجدی وضعیت کنونی است. اما کمتر نیست از مبارزهٔ ابدیت دشمن بزرگ بشر برای مالکیت بدن، ذهن و روح انسان‌هایی که متعلق به مریم هستند. این کشور نمی�برند نباید هشدار داده شده باشد یا ملکه ایرلند نشانه حضور خود را نشان نداده باشد.

در این مکان مقدس، یک دلیل آشکار وجود دارد که چرا بانوی ما محترم به شیوه معمولی سخن نگفت: در چشم همه شاهدان متواضع خود را به عنوان کسی نشان داد که در دعا است. اطراف او سکوت آن دیدار تعمیلی بود، نمادش گل مریم روی پیشانی‌اش بود، هنگامی‌که با تمام زیبایی‌اش برای خدا بر تخت نشسته بود و میانجی می‌کرد. بیاورید که آیین کلیسا در زمان یک گسترش از آیین آسمان است و به این واقعیت پی ببرید که انجیل تعالید، که طی هشت روز خوانده شد، آنیست که گفته شده مریم "بهترین قسمت" را انتخاب کرده‌است. اشاره‌ایست به صحنه‌ای در انجیل هنگامی‌که دیگری مریم نزد استاد نشسته بود در حالی‌که مارتا مشغول کارهای بسیاری بود. اما معنی این صحنه بر اساس تفسیر آگوستینیوس چنین است: مارتا نماد کلیسا مبارز روی زمین و مریم نماد کلیسا غلبه‌یافته آسمان است. اما بانوی ما محترم خود شخصاً کلیساست. تاجدارست زیرا قبل از تعالید، به مرگی که در آن با خلاص انسان‌ها مشارکت کرد، تسلیم شد. او نه برای گناه‌های خودش مرد؛ هیچ‌گونه گناه نداشت. دقیقاً برای این انسانیت بود که نجات‌دهنده خود را فدا کرده‌بود. بنابراین تاجدارست: ملکه کلیسا آسمان و زمین.

باسیلیکا ناک با تصویر مذبح

پنجره‌ی کلیساست

اگر چند لحظه به ظاهر نظر کنیم، در راستای بانوی ما محترم، داماد و نگهدارنده عفتش، قدیس یوسف را می‌بینیم. بیاورید که سال ۱۸۷۹ است. فقط هفت سال پیش‌تر، هنگامی‌که کلیسا در خطر بزرگ بود، پاپ پیوس نهم قدیس یوسف را به عنوان حامی کلیسای جهانی اعلام کرد. اکنون او در ناک دیده می‌شود. با احترام و خضوعی که نشان‌دهنده اینست که همه آنچه است و دارد آن را مدینت بانوی محترم خود دانسته‌است، پیش از ملکه‌اش خم شده‌است. قدیس یوسف سخن نمی�چد؛ مرد سکوت‌طلبه. اما تمام وضعیت او سخنان می‌گوید و به ما دربارهٔ تعمیلی بانوی ما برای کلیسایی که حامی و نگهدارنده آن اعلام شد خبر می‌دهد. غیرممکن نیست که شکوه این مرد، سکوتی که ما را خیلی دقیق گرفته‌ایم، با تأکید بر مریم افزایش یابد و گسترش پیدا کند. قدیس یوسف یک قدیست بزرگ است؛ هیچ‌یک از قدیسان آسمان به قدرتی نزدیک‌تر به ملکه‌ی آسمان نرسیده‌اند مانند یوسف که جایگاه خاصی دارد بالاتر و فراتر از بدن کلیسا، این باعث می‌شود تا قدرت تأثیرگذارش و میانجی‌گری‌اش بی‌نظیر باشد.

چند چیز درباره‌ی ظاهر شدن این تصویر می‌توان گفت که موضوع بی‌انتها است. اما اگر بخواهیم پیام ناک را پیدا کنیم، در انتظار تفسیر رسمی کلیسا، باید به یوحنا نزدیک شویم. او در زندگی توسط پسرش مریم مراقبت شد؛ از مریم بسیار آموخته بود. اما یوحنا، اسقف، پیشوا رسمی است و همینطور مردم ساده‌نفس ناک وی را دیدند. آنها گفتند که او چیزی را با زور بر روی مخاطبان خود تحمیل می‌کرد. مادر ما مقدس در خطبه‌ی او شامل شده‌بود. اکنون این پیام به نوشته درآمده‌است. بنابراین، کتابی در دستش بود. اما اگر بخواهیم پیام ناک را پیدا کنیم باید کتاب وحی را باز کنیم. یک کتاب قدرتمند است. برای بسیاری از افراد، یک کتاب بسته‌شده است. اما آن کتاب که کلید تاریخ جهانی را دارد. مانند خطی روشن و پرتابنده، موضوع بزرگ رستگاری در سه مرحله‌ی کسمیک‌اش از درونش عبور می‌کند. اولاً، رمز «بره‌ای بود که از آغاز جهان کشت شده‌بود.» همینطور یوحنا در فصل سیزدهم آنرا توصیف کرده‌است: طرح ابدی رستگاری را به‌طوری ساده و لذت‌بخش با برهٔ پنج یا شش هفته‌ی سنی که در ناک دیده‌شد، نمادین کرد. دوماً، رمز زن «پوشیده از خورشید» است که در زحمت روی زمین می‌بیند؛ جایی‌که ذهن رؤیا‌پرداز پاتموس به‌طبیعی‌ترین شکل ممکن از مادر بکره به کلیسای رنج‌کش جهانی منتقل شده‌است که او نماد آنست. سرانجام، شهر خدا است که گفته‌شده «دورانی خدا را دارد و بره نور آنست.»

این شهر خداست که یوحنا درباره‌ی آن گفت: «و به من نشان داد شهری مقدس... از آسمان پایین آمده بود؛ دارای دورانی خدا.» این شهر است که علامتش صلیب پشت برهٔ ایستاده‌است، چون ابزار رستگاری و قضاوت نهایی جهان. یک نگاه کوتاه از جلال‌اش را در چشم‌های ملکه‌ی خودشان دیدند. به مردم آن زمان، بیرون آمدن از شب تاریک زمانی‌که وفاداریت‌شان به قربانی رستگاری ثابت شد، این داده‌شد تا آرامش یابند و زن پیر فقیر که شکرگزاری کرد صدای ایرلند بود. اما برای مردم امروز، در برابر تهدید جدیدی مواجه شده‌اند، ظاهر شدن ناک یک چالش است. دیگر مسئله‌ی ارائه قربانی رستگاری روی صخره‌ای خالی بدون ظاهریات دین نیست؛ بلکه گسترش این همان قربانی رستگاری به زندگی‌هایی که کاملاً و جنگجو کاتولیک هستند. کاتولیکی در تعادل واقعی دعا و عمل، تماشای خدا و apostolate; کاتولیکی در فعالیت‌های اجتماعی‌شان نیز فردی‌شان است. تا ارزش‌بخش ایمان پدران ما باشیم و ملکه‌ی آسمانی که به‌ما آمده‌است، ناک باید مدرسه‌ای شود که در آن راز قدسیت واقعی را یاد بگیریم؛ سپس با حفاظتی امن و هوشیار از مریم بیرون خواهیم آمد که ملک کلیسای زمین است همانطور‌که ملک کلیسای آسمان نیز هست.

در سینو یسوع

هنگامی که دل به دل سخن می‌گوید

روزنامه‌ای از یک کشیش در دعا

در سال ۲۰۰۷، پروردگار و مریم مقدس شروع به گفتن با قلب یک کشیش کردند که بسیار نیاز داشت تا آنها مداخله کنند—چیزی که می‌توانست برای همه ما در فقر روحانیمان صادقانه گفته شود. این کشیش تحریک شد تا آنچه شنید را بنویسد، ابتدا و واضح‌ترین آن برای بهره خود بود، اما روزبه‌روز بیشتر، برای سود دیگران که توسط این کلمات لمس خواهند شد و نور و قوت پیدا خواهند کرد.

این پیام‌ها در سال ۲۰۱۶ به عنوان یک کتاب با نام «در سینو یسوع» منتشر شدند.

این کتاب گواهی عجیب از دوستی است که همه اندازه‌های زمین را فراتر می‌رود. در صفحات آن، ما سگ آسمان را مشاهده می‌کنیم که یک کشیش را با لطافت بی‌نظیر کسی دنبال می‌کند که قلبش را به عشق خواهد برد، قصد غیرقابل تغییری دارد تا او را برکت دهد و رحمتی است که سلامت و صلح آورد.

اینجا پیامی از این کتاب دربارهٔ ظاهر شدن ناک است.

دوشنبه، پنجم فوریه ۲۰۰۸

در زیارتگاه مریم مقدس ناک، ایرلند

می‌خواهم، پسر عزیزم، که ناک به یک مکان زیارتی برای کشیشان تبدیل شود. از ناک مکانی را می‌سازم تا کشیش‌هایم در آنجا درمان شوند. آنها را دوباره پاک و مقدس زندگی خواهیم کرد. آن‌ها را نزد من خواهد آورد. بخشی از نزدیکتی مقدسی با من را به آنان خواهم داد که قسمت اختصاص یافته سنت یوسف، همسرم بسیار پاک بود، و سنت جان، پسرخوانده‌ام. اینجا در ناک می‌خواهم خودم را برای کشیشان به عنوان عروس بکاهن و مادر آشکار کنم. این یک راز است که من آن را در قلبم نگه داشته‌ام تا زمان آزمون کلیسای ما. هر کشیشی که از آن آرزو دارد و از من می‌خواهد، برکت زندگی نزد من را خواهد داد به عنوان عروس بکاهن—این وظیفهٔ داده‌شده سنت یوسف بود—and living in My presence as Mother—this was the vocation given to Saint John when, from the Cross, My Son entrusted Me to him, and him to Me.

من می‌خواهم که کشیش‌ها شروع به آمدن به ناک کنند. من می‌خواهم آنها با اسقف‌های خود بیایند. آرزو قلبِ رحمانه و پاکیزه‌ی من است که ناک تبدیل به یک چشمه‌ای از پاكى، قدسیت و تجدید برای همه کشيشان شود، شروع کننده آن‌ها کشیشانی هستند که در ایرلند زندگی می‌کنند. تا اکنون منتظر بودم تا این پروژه قلبِ من را آشکار سازم. زمان کوتاه است. بیاید کشیش‌ها به نزد من در ناک بیایند. من با عنوان عروس و مادر انتظارشان دارم. بیاید آنها برای شستن خود از خون بره، پسرم، و متحد شدن با او، کشيش و قربانی، در رازِ قربانش آمدند. ناک برای همه مردمِ من است، اما از ابتدا به‌عنوان یک مکان درمان و نعمت‌های فراوان برای کشیش‌ها تعیین شده بود. این را به اسقف‌ها و کشيشان کلیسای من اعلام کنید.

تصویری که توسط زائر با تلفن هوشمندش گرفته شد، معجزه‌آسا روی آن ظاهر شد

من آرزو دارم عروس و مادر همه کشيشان باشم. در نزدیکی مقدس با من آنها قدسیت را پیدا خواهند کرد که پسرم می‌خواهد به هر کدام از آنان بدهد: یک قدسيت روشن، یک قدسيت که کلیسا را در این روزهای آخر با نور بره روشن خواهد ساخت. بیاید آنها برای ماندن در عبادت پیشِ پسرم، بره‌ای که کشتند بیایند. بیاید آنها خودشان را در خونِ قیمتی‌اش شسته و از همه گناهانشان عفو بخواهند. بیاید آنان خودشان را به من با عنوان عروس و مادر سپرده و تقدیس کنند. خداوند بزرگوار چیزهای بزرگی در آن‌ها و توسط آن‌ها خواهد کرد. من بسیار آرزو دارم که ناک برای همه کشيشان تبدیل به یک چشمه آب زنده، مکان درمان، آرامش و تجدید شود. دست‌های من همیشه برافراشته است تا برای پسرانشِ کشیش دعا کنم، و قلبِ من آماده‌ی پذیرایی از آن‌ها در اینجا است.

بیاید آنها به نزد من بیایند و خود را به هر کدام به‌عنوان وسيطه همه نعمت‌ها و کمک‌دهنده‌ای که خداوند برایشان تعیین کرده نشان دهم، در وزارت کشيشی‌شان. من حواِ جدید هستم داده شده به آدمِ جدید—and توسط او از صلیب به تمام کشیشانش داده شد، آن‌هایی که توسط او فراخوانده شدند تا مأموریت نجاتش را در جهان ادامه دهند. من، خاتون ناک، عروس و مادر همه کشيشان هستم. بیاید آنها با همراهی سنت یوسف و سنت جان از شیرینیِ من چشیدن کنند.

بر همین دلیل که تو را به اینجا آوردم. می‌خواهم اولین کسی باشی که خودت رو برای من تقدیس کنی به عنوان عروس بکار و مادر. می‌خواهم زندگی‌ات رو بر اساس زندگانی سنت یوسف و سنت جان مدل کن. در قربانی مقدس من زنده شو. همه چیز را با من تقسیم کن. هیچ نیاز نیست تو یا هر کشیشی تنها باشن. دل من برای تمام پسران کشیش خودم باز است، و به کسایی که از آن درخواست می‌کنند، نعمت خاص نزدیکی با من و مشارکت در نعمتی منحصر بفرد که سنت یوسف و سنت جان را در ابتدا دریافت کردند، رد نخواهم کرد. این همان نعمتی بود که آرچدیاکون کاواناگ را در همین مکان دادم. از جایگاهش کنار من در آسمان، برای کشیش‌های ایرلند و همه کشیش‌ها وساطت می‌کند. و حالا تو رو برکت می‌دهیم، به نام پدر، پسر و روح‌القدس. آمین.

متن این وب‌سایت به طور خودکار ترجمه شده است. از هرگونه خطا پوزش می‌طلبیم و لطفاً به ترجمه انگلیسی مراجعه کنید